مامی وانگ :

تولد پسر عزیز و کوچیکم جکسون مبارک

هر زمانی که من عشق،هدیه،پول و نامه های تورو دریافت میکنم قلبم تیر میکشه و احساس درد میکنم. همیشه فکر میکنم که تو توی یک مدت کوتاه خیلی سیع رشد کردی و بزرگ شدی... بالغتر از سن واقعیت شدی و از هر راهی برای نشون دادن عشقت به پدر و مادرت و خانه استفاده میکنی،اما تو هنوز خیلی جوونی! زمانی که به های دیگه تحت حمایت و سرپرستی والدین خودشون هستند،از پدر و مادر خودشون مراقبت میکنن و به اونها عشق می ورزند،و ازاونها پول میگیرند، تو درحال حاضر کارهایی انجام میدی که مردم دیگه حتی د سن 30 یا 40 سالگی خودشون نمیتونن انجام بدهند....هنوز یادم میاد وقتی که از رقابت(مسابقه) با کشورهای مختلف اروپایی و آسیایی بر میگشتی و خیلی جوون بودی. همیشه چیزهای مختلفی (سوغاتی) با پول تو جیبی های خودت میخریدی و می آوردی.من همیشه اونها رو به عنوان سوغاتی و یادگاری توی قفسه نگه میداشتم.به دقت ازشون مواظبت میکردم و خیلی کم ازشون استفاده میکردم.چون میترسیدم که اگه تموم یا خراب  بشن و جکسون کوچولو ناراحت بشه.

با اینکه تو چندین بار به من میگفتی: مامان میشه اینهارو بخوری و فقط جعبه های خالیش رو به عنوان یادگاری نگهداری؟ اما من هنوزم اونهارو تا الان نگهداشتم.... من واقعا ازت راضی و خوشحالم.ازت ممنونم و بهت افتخار میکنم.

از همه کسانیکه توی زندگیت هستند متشکرم! از تک تک آی گات سون ها برای عشقش و محبت بزرگشون ممنونم.از تمام کسانی که در مسیر زندگیت بهت کمک میکنند ممنونم.

همیشه یادت باشه که باید جواب حتی کوچکترین محبتهارو بدی.

تو بهم گفتتی که: "مامان متاسفم که نزاشتم هرروز شاهد رشد و بزرگ شدنم با چشمهای خودت باشی.درست مثل من که نمیتونم با چشمهای خودم بالا رفتن سنت رو هرروز ببینم.متاسفم...." اما حالا من میخوام بهت بگم که من همیشه کنارت هستم و بزرگ شدنت رو میبینم همراهه همه ی آی گات سون ها و تمام کسانی که سرتاسر این جهان هستند.....

آپدیت جکسون:

امروز من، جکسون وانگ بطور رسمی 22 ساله شدم.زمان بسرعت میگذره! و همچنین خیلی بامزه و البته خجالت آوره که دارم خودم به همه میگم که امروز تولدمه ها ها.اما دلم میخواد از این شانسم استفاده کنم و یه چیزایی رو بگم.مادر عزیزم سوفیا و پدر عزیزم ریکی ،میخوام ازتون تشکر کنم به خاطر این 22 سال عمر گرانبهایی که به من دادید.ممنونم که منو بزرگ کردید و درسهای زیادی از زندگی به من آموختید.و بهترین چیزهارو برای من و برادرم ذخیره کردید.فداکاری هایی که پدر و مادرم برای من انجام دادنرو نمیشه با کلمات توضیح داد و بیان کرد.مامان،بابا سال 1994 مارس 28 ، ازتون ممنونم که به من شانس زتدگی رو دادید. واقعا،واقعا عاشقتونم